(شهود اول-یک سوی سکه)
جریان زندگی ناگسستنی و همیشگی است و ارتباطی با عملکرد انسان ندارد. حتی در وارونه ترین فعالیتهای بشر، زندگی در جریان است چرا که این جریان به مانند جریان در خط تولید کارخانه نیست که با کوچکترین خدشه در ماشین الات از کار بیفتد. به نظر می رسد این فعالیت ها تلاش انسان برای بهتر شدن را نشان می دهد ، اما در باطن هر لحظه بر بدن مادر طبیعت چاقو می زنند. مردم عادی زندگی می کنند و چرخه زندگی ادامه دارد و ای کاش این فعالیتهای وارونه جریان زندگی را به مانند خط تولید کارخانه از کار می انداخت و در نتیجه بشر می فهمید که یکجای کار ایراد دارد.
برای به تصویر کشیدن هیاهوهای وارونه و نابخردیهای احمقانه، که نه ریشه در طبیعت بشر دارد و نه ریشه در اصل موجودیت، بهترین تکنیک بی توجهی به یک سبک مشخص و روش ساخت معین است. به همین دلیل در این آثار تلاش شده تا از اختلافات فرمی و روشهای متعدد نمایشی برای نشان دادن دنیای وارونه استفاده شود. دنیایی که مبتنی بر اصالت ماده است نه اصالت وجود. هر کدام از آثار این مجموعه بر اساس مفهوم آن شکل گرفته است، بدین گونه که ابتدا مفهوم به ذهن متبادر شده و سپس فرم اثر شکل گرفته است. و البته در این مسیر احساس هنرمند در تغییرات فرم اثر بی تردید وجود دارد. از آنجایی که دنیای پرآشوب به دنبال هویت فرم نیست ، این آثار نیز به دنبال هویت فرم نبوده و هویت مفهوم در اولویت است.
در مجموعه آثار وارونگی و در اولین مکاشفه، شاهد نمونه آثاری هستیم که هم از نظر فرم و هم از نظر مضمون متفاوتند و زمان و مکان خاصی را نشانه نرفته اند، ولی وارونگی، سرکشی و خشونت انسان امروزی را به تصویر می کشند. مضامین این آثار تلخ، گزنده، کنایه آمیز و در بعضی مواقع با چاشنی طنز هستند. مضامین واقعیاند به طوریکه هر لحظه می توان منتظر تکرار دوباره آن بود. فرم این آثار در بیشتر موارد مبتنی بر تجرید و خلاصه سازی و استفاده از کمترین عناصر بصری است و از طرفی این عناصر بصری به شکلی کنایه آمیز تکمیلکننده مضمون آثار هستند.
پیشنهاد من به مخاطبان دنبال نمودن کنایه ها و تعمیم آن به تمامی مضامین، دوره ها و فعالیتهای بشری است.
سید رضا حسینی